حج رفتن اگر چه تکلیف صاحبان استطاعت است و در نگاه فقهی بیشتر به توانمندی اقتصادی تعریف شده است اما میتوان معنایی وسیعتر برای “استطاعت” در نظر گرفت که علاوه بر توش و توان اقتصادی و جسمی، بایستگیهای دیگری هم باید در نظر داشت به ویژه برای بعد از حج و شان یابی به عنوانِ حاجی که خود جهانی از معناست، برخاسته از جهان بینی توحیدی. مکتبی که جهان را زیبا و جهانیان را متخلق به اخلاق خالق میخواهد. حج هم یک کلاس تمام ساحتی است برای رسیدن انسان به جایگاهی که “باید” بدان برسد. بر این اساس اگر به مناسک حج نگاه کنیم با این دریافت مواجه خواهیم شد که انگار کارگاهی شکل گرفته است با تدریس انبیا تا انسان دعا را، عبادت را، عبودیت را، جرعه، جرعه بنوشد و قدم به قدم، جلو آید تا برسد به جایی که شیطان را به سنگ، بزند، و قربانی کند و سر بتراشد و بشود “حاجی” عنوانی که یک تعارف نیست بلکه تعریفی ناب از شانی تازه و ماموریتی بزرگ است که برداشتنِ آن هم شانههایی توانا و غنی شده به معارف حج میخواهد. خدا حفظ کند جناب عبداللهیان را که تفسیری زیبا از اعمال حج داشت و آن را به مشقِ عبادت و عبودیت، تعریف میکرد و میگفت هرکدام از اعمال حج در هندسه بندگی، جایگاهی فرازمند دارد که در همه دوران زیستن باید بدان توجه و اهتمام داشت. او طواف را، عبادت میدانست که انسان، به سوی خدا میرود و جز او نمیبیند که هر چه در نگاهش مینشیند، بنده خدای دیگری است که با همان ماموریت دور کعبه میچرخد بیآنکه رویی ببیند و نگاهی در نگاه، بشکفد. حرکت است و حرکت و باز هم حرکت و این نماد تام عبادت است اما در سعی بیم صفا و مروه، نگاه در نگاه میشکفد وقتی آدمها با هم رو به رو میشوند و باید که همدیگر را مراعات کنند و عبودیت، جلوه میکند تا برای خدا، خلق او را عزیز دارند. وقوف در عرفات هم آدمی را به تامل وامیدارد و مشعر و منا هم هرکدام مکتب آموزهای انسان ساز است و چه برتر از این که انسان را با قربانی به پا نهادن بر نفس و با سر تراشیدن، به سربازی خدا میبرد؟ حکایت رمی جمره هم روایت تکرار شونده مواجهه انسان با ابلیس است که باید لحظهای او را آرام نگذارد چه رسد که به فرمان او آرامش بندگان خدا را برآشوبد. در همین مواجهه و مبارزه است که انسان باید به آن “وقتِ معلوم” برسد که انسان به این فهم، کمال یابد و به مقام عظمای “عبودیت” برسد و “ببیند” که دیگر شیطان را هیچ سلطهای بر او نیست بلکه او است که شیاطین را، گله به گله در بند میکند و دیگر آدمیان را هم از اسارت آنان نجات میدهد. در قرآن مجید نیز حضرت خداوند به شیطان، زمانِ تام و تا قیامت نداده است بلکه بهرغم درخواست او، “وقتِ معلوم” را اعلام کرده است که اگرچه برایش تعابیر و تفاسیری ذکر شده است اما میتوان آن زمان را “فصلِ خودآگاهی انسان” نیز دانست. زمانی که در ساحت عبودیت به جایی میرسد که پردهها فرو میافتد و انسان به خدا رسید، شیطان را زیر پای خویش مینهد. باری، حج، نقشه راه زندگی است و ماموریت حاجیان هم در برگشت از خانه خدا این است که مردمان را با کرم و کرامت به سوی خدا بخوانند. نه با زبان که با عمل. که امام صادق(ع) تعلیممان میفرماید که “کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم” و حاجی باید که به رفتار و کردار، سفیر حج و خدای حج باشد. باید که مردمان در آینه رفتار او تجلیات حق را ببینند و این ماموریت اگر چه سخت است اما بزرگی آفرین نیز هست. کسی که میخواهد به بزرگی برسد باید دشواریهای رسیدن به این جایگاه را بر خویش هموار سازد و این همواری را همچنان وسعت دهد که دیگران هم پا به راه بگذارند و به برکت برسند. دعا میکنیم و به اجابت آن امیدواریم تا همه حاجیان ما را سعادتی چنین، روزی شود تا روزگارمان بر محور عبودیت به سعادت تام و تمام برسد. انشاءالله
جمهوری اسلامی / شمـاره ۱۱۵۱۹ / شنبه ۰۹ شهریور ۱۳۹۸ / صفحه 3/ خبر
http://jomhourieslami.net/?newsid=215381
http://jomhourieslami.net/index.php?year=1398&month=06&day=09&category=3&#
http://jomhourieslami.net/archive/pdf/1398/06/09/3.pdf